یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری گو که ز هجرش به فغانم به فغانم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم نتوانم نتوانم من غرق گناهم تو عذر گناهی روز و شبم را تو چو مهری و چو ماهی چه شود گر مرا رهانی ز سیاهی چون باده بجوشم در جوش و خروشم من سر زلفت به دو عالم نم یک نفس ای پیک سحری بر سر کویش کن گذری گو که زهجرش به فغانم به فغانم ای که به عشقت زنده منم گفتی از عشقت دم نزنم من نتوانم نتوانم نتوانم همه شب در ماه و پروین نگرم مگر آید نتوانم ,عشقت ,فغانم ,نزنم ,نتوانم نتوانم ,عشقت زنده ,نتوانم نتوانم نتوانم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نور فایل بهیاران چت|مشاوره چت پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان بنفش آهسته sheypoorchat.parsinblog.ir Counter-Strike Source درمانگاه بیماریهای نشیمنگاهی خرید و فروش آنلاین هدایای تبلیغاتی